« بسم الله الرحمن الرحیم »
نقل کرده اند که :
« روزی علامه ....... ( به علت فراموش کردن نام ایشان از نوشتن نام غیر صحیح خودداری کرده ام ) در حیاط منزل خود نشسته بود ، پسری 2-3 ساله داشت که در حیاط در حال بازی کردن بود ؛ که ناگهان پسر بلند شد و با خنجری مشک آویزان در حیاط را پاره کرد . علامه که این صحنه را دید به نفس و درون پلید این عمل پی برد و فکر می کرد که چه چیزی منشا این کار بوده است . پیش همسر خود رفت و جریان را با او در میان گذاشت و احتمال می داد که شاید وی کاری کرده که علت عمل پسرش بوده است . همسر علامه فکر می کند و به چیزی را به خاطر می آورد و برای علامه تعریف می کند : (( در دوران بارداری پسرمان ، در حال عبور از یک کوچه بودم که شاخه هایی از درختان انار از دیوار گذشته و به کوچه آمده بودند ناگهان ویار به سراغم آمد . پس من سوزنی را در یکی از انار ها فرو کردم و مقداری از آب انار را خوردم )) . علامه فکر می کند و متوجه می شود که این کار علت کار امروز پسرش بوده است » .
دوستان عزیزم ، در داستان واقعی بالا متوجه این موضوع می شویم که یک لقمه حرام چگونه تاثیر خود را بر روح خود انسان و نسل های بعد از او می گذارد و همینطور که می بینیم چقدر شدت این عمل بیشتر می شود که آن سوزن امروز به یک خنجر تبدیل شده است .
مواظب غذاهایی که می خوریم باشیم ؛ شاید در نگاه اول این مسئله چندان مهم به نظر نیاید ولی واقعیت امر این است غذاهایی که می خوریم ، بر روح ما و نسل های بعد از ما تاثیر دارند .
در زمان ائمه اطهار می توان به وضوح این مسئله را متوجه شد که کسانی که در شهادت ائمه دست داشتند ، اغلب از پدران و مادرانی بدکاره متولد می شدند که با لقمه های حرام فرزندان خود را بزرگ کرده بوده اند.
پس بیایید با محافظت از خود و مقابله با نفس و پرهیز از لقمه های حتی مشکوک ، روح خود و نسل های بعد از خودمان را پاک و سالم نگه داریم ...